مالی2

ساخت وبلاگ
به عنوان مادر یک پسر ماه پیشونی وظایفی بر عهده دارم که یکی از اونها همراهی ایشون برای سرکشی به بیمارانه. البته شهرت فرزند آنقدر زیاده که بعضی ها تلفنی درخواست شفا دارند ولی این بیمار به خصوص، خانم مسنی بود که بعداز ظهر که من و پسر خواب بودیم با تخم مرغی در مشت به خونه مون اومده بود و با بیدار نشدن دکتر و منشیش که من باشم دست از پا درازتر به خونه ش برگشته بود برای همین اتول رو روشن کردیم و رفتیم خونه ش. دکتر روی تخم مرغش که هنوز توی مشمع بود و گوشه مبل افتاده بود با یه زغال چهار تا خط کشید و برای اسامی نزدیکان و افرادی که در این روزها ناخوش رو دیده بودند، یک ضربدر زد بعد تخم مرغ رو با یه کم اسفند و نمک توی مشمع گذاشت و درش رو گره زد و شروع کرد به گفتن اسم ها و فشار دادن تخم مرغ تا اسم پنجاهم بلکم بیشتر جز سرخی دستهای بچه م نتیجه ای حاصل نشد که یک دفعه با اسم خانمی که تو مسیر پیاده روی بیمار رو دیده بوده چنان تخم مرغ منفجر شد که هم تعبیر خواب دم غروب در رفت و هم من رو نیم متری از مبل به هوا برد. مریض که به قول خودش دیگه چشم هاش روشن شده بود و می‌گفت و می‌خندید و آجیل تو مشت ما می‌ریخت به من به عنوان منشی یک گل بسیار زیبا هدیه داد و برای دکتر هم یک قابلمه کوچیک سوپ ریخت و منم بلافاصله گلدون رو سر راه به مامانم بخشیدم تا حداقل گل کنه و به خاطر رسیدگی های من به فنا نره. خلاصه که مادر دکتر بودن کلی مشغله داره که شنیدن غرغر بچه که کی به اینها گفته دست من سبکه و هفته ای ده تا تخم مرغ باید بشکنم رو گوش بدم و بگم ثواب داره مادر، مال ماه تو پیشونی ته مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:37

امروز رو با یک چک لیست بیست و چند قسمتی شروع کردم که با وجود تمام وقت شناسی هام و هشدارهای نیم ساعته گوشیم موفق شدم یک سوم اون رو تیک بزنم کارهای خونه به اضافه کارهای نوشتنی و فیلم های ساختنی آنقدر وقت گیرند که باید تعداد موارد رو کاهش بدم تا موفق به انجامشون بشمپ ن: با یه دور روشن کردن ماشین لباس شویی تمام لباس ها شسته نمیشنپ ن: با دو پومودور هم ظرف های توی سینک تموم نمیشنپ ن : تدوین و تصحیح زندگی نامه شهدا بیشتر از 4 پومودوریی که براش در نظر گرفته بودم زمان میبرهپ ن : بعد از اونهمه جون کندن برای ساخت ویدئو یوتیوب باید اندازه کادرش رو تغییر بدم و صدای موزیک رو کم کنم و فونت تامنیل رو هم تغییر بدمپ ن : موقع دوختن رو تشکی ها و سرخ کردن سيب زمینی ها یه فیلم اکشن که اسمش زنبور دار بود رو دیدم البته آنقدر بلند شدم و نشستم و آنقدر رفت تبلیغات که هیچی ازش نفهمیدمپ ن : دستمو با روغن سوزوندم و مجبور شدم روش آرد خنک بپاشمپ ن : یه ته دیگ با نون سوخاری درست کردم که مزخرف شدپ ن : تا شب هم بدوم کل تیک ها زده نمیشه من میییییدونم مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:37

امروز سالروز زمینی شدن پدرم بود که دو سال و خورده آیه که از زمین مهاجرت کرده. پدری که هفتاد و دو سال عمر کرد، پلاک خونه ش هفتاد و دو بود و سکه های مهریه من رو هم به سال ازدواجم هفتاد و دو قرار داد. پدری که انتظار داشت روز تولدش رو به یاد داشته باشیم و اگر دیر تبریک می گفتیم دلخور میشد. پدری که سالهای آخر سکونتش در زمین با بیماری کرونا همزمان بود و جشن تولد آخرش خلوت ترین تولدی بود که داشت ولی با دیدن کیک با شمع روشن تو دست بچه هاش چنان ذوق زده و خوشحال شد که بی توجه به کرونا تک تک مون رو بغل کرد و بوسید. پدری که بیست و هشت سال آخر عمرش شمع تولدش رو با دامادش که تولد او هم اول بهمن بود فوت کرد و کادوهاشون رو با هم باز کردند. پدری که ما رو روی زمین گذاشت و خودش رفت ولی یادش همیشه در ماست و سلول های بدنمون یادگاری از خوبی هاشه مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:37